admin 1401 بهمن 22 بلاگ

از مقابله با فرزندتان نترسید (توضیح قانون پنجم کتاب ۱۲ قانون برای زندگی)

Blog image

پیشنهاد: (اول این مطلب را مطالعه کنید.)

قانون پنجم: اجازه ندهید فرزندانتان کاری کنند که موجب شود از آن‌ها بیزار شوید. 

قانون پنجم نکات فوق‌العاده‌ای برای تربیت کردن کودکان برای والدین دارد. اگر بچه دارید حتما به این قانون توجه زیادی کنید.
در این شکی نیست که کودک هر کس، برای آن فرد بسیار عزیز است اما برای اطرافیان مسئله فرق دارد.
اگر آن کودک، کودک آرام، مهربان و شیرینی باشد همه از او خوششان می‌آید و مورد توجه قرار می‌گیرد.
اما امان از وقتی که یک کودک شر باشد؛ او حیغ می‌زند، گریه می‌کند، بقیه بچه‌ها را اذیت می‌کند و خلاصه آرامش همه را بر هم می‌زند. هیچ‌کس از همچین بچه‌ای خوشش نمی‌آید.

و حالب است که والدین آن کودک، به جای اینکه مقابلش قرار گرفته و کنترلش را در دست بگیرند، به او اجازه می‌دهند هرکاری می‌خواهد انجام دهد و مطیع او هستند. به خود هم می‌بالند که پدر و مادر خوبی‌اند.
هنگامی که پدر و مادری جرات ندارند به کودک خود “نه” بگویند، درواقع نمی‌دانند چه ظلمی به آن کودک می‌کنند. آن کودک دارد از مستقل شدن محروم می‌شود.
شاید در خانواده‌ی خودتان دیده باشید که مادرها به پسر خود، بیشتر از دخترشان توجه می‌کنند.
بدتر از آن، مثلا وقتی پسرک خواهرش را می‌زند، به جای تنبیه‌اش، او را در آغوش می‌گیرند و با ملایمت کامل با او رفتار می‌کنند. آنها دارند یک کودکی را تربیت می‌کنند که در آینده قطعا شخصیتی دیکتاتورگونه خواهد داشت.

همین زنانی که به برابری زن و مرد باور دارند و خیلی اوقات با شوهرشان مخالفت می‌کنند، وقتی موقع مادر بودنشان می‌شود پسرشان را عزیزتر می‌دانند و مطیع بی‌قید و شرط او هستند.
دکتر پیترسون توضیح می‌دهد که دلیل این تبعیض، بیولوژیکی است و به تکژیر ژن مربوط می‌شود.
در گذشته که مسائلی مانند کنترل جمعیت و سقط جنین مطرح نبود، مردان می‌توانستد با عمل جنسی با زنان مختلف، فرزندان بسیار زیادی داشته باشند.
این در روان یک مادر مانده است که پسر، قدرت تکثیر ژن بیشتری دارد و همین باعث می‌شود پسرش را بیشتر دوست داشته باشد. البته که همین موضوع می‌تواند منجر شود آن پسر در آینده تبدیل به یک مرد بااعتماد به نفس و جذاب شود.
البته که این موضوع به این معنا نیست که همیشه پدر و مادر پسر خود را ترجیح می‌دهند.
مسئله‌ی دیگری که گاهی پیش می‌آید، این است که ناآگاهانه یا شاید آگاهانه، تنفر والد باعث سو تربیت فرزندش شود.
پدر و مادرهایی که عشق خود را از فرزندشان دریغ می‌کنند و آن فرزند نومیدانه به دنبال عشق و محبت می‌گردد.
والدین امروزه به دلایل مختلف از آسیب زدن و تنبیه فرزند خود می‌ترسند. این پدر و مادرها می‌ترسند زمانی که لازم است روبروی کودکشان به‌ایستند.
البته وقتی جنگی بین پدر و مادر و فرزند خردسالشان پیش می‌آید، همه مسئولیت را بر دوش پدر و مادر می‌اندازند.
همه تصور می‌کنیم که کودکان همه معصوم هستند و وقتی با دیگر انسان‌ها در طول زمان تعامل می‌کنند این معصومیت را از دست می‌دهند، اما اینطور نیست. کودکان هم بخشی شیطانی در وجود خود دارند.
اتفاقا کودکان هرچه بزرگ‌تر می‌شوند مهربان‌تر شده و از نظر روانی باثبات‌تر می‌شوند.
کودکان فقط دارای ویژگی‌های خوب نیستند و باید مورد آموزش و تربیت قرار بگیرند زیرا قرار نیست بدون تربیت، خود به خود شکوفا شوند.
کودکان همیشه دنبال توجه بزرگسالان هستند و به آن توجه نیاز دارند. اگر به آنان توجه نشود ضربه‌ی بزرگی می‌خورند.
کودکان وقتی سرپرستشان از برخورد و ناراحت کردن آنان می‌ترسد، آسیب می‌بینند؛ زیرا به این نوع بازخورد از طرف بزرگسالان نیاز دارند.

اما پدر و مادرها چنان می‌ترسند که کودکانشان علاقه‌شان را نسبت به آنان از دست دهند که چنین نظمی را برای فرزندانشان برقرار نمی‌کنند. آنان برای دوستی با کودکانشان هرچیزی را فدا می‌کنند.
اما برقراری انضباط برای کودکان اصلا آسان نیست. آنان همیشه مقاومت می‌کنند و با بزرگتر‌ها می‌جنگند زیرا می‌خواهند حد قدرت دستشان بیاید.
بچه‌ها ذاتا خشن هستند. آنها علاقه‌ی زیادی به اِعمال خشونت روی بزرگترها و همسالان خود دارند.
بچه‌های دوساله خشن‌ترین انسان‌ها هستند.
پدر و مادر باید حد و مرزی برای بچه مشخص کنند و نباید او را آزاد بگذارد که هرکاری می‌خواهد انچام دهد. چگونه فکر می‌کنید اگر کودک را آزاد بگذارید بهترین انتخاب را می‌کند؟
انضباط و تنبیه روشی است که والدین باید پیش بگیرند. این دو کلمه با بی‌رحمی و آسیب زدند زمین تا آسمان فرق دارند.
انضباط و تنبیه ضروری هستند و باید با دقت اجرا شوند. البته نباید از اهمیت پاداش دادن هم غافل شد.
هرگاه کودکتان کار خوب و درستی را انجام می‌دهد، به او پاداش دهید؛ پاداشی به اندازه و مناسب.
وقتی از تنبیه کردن فرزندتان سر باز می‌زنید، نمی‌دانید چه ظلمی در حق او می‌کنید.
این کودک دیگر نمی‌تواند با همسالان خود ارتباط دوستانه‌ای برقرار کند، بزرگسالان از او متنفر می‌شوند و با اولین شکست در زندگی‌اش، به کل نابود می‌شود.
اگر شما کودکتان را تنبیه نکنید، دنیای بیرون اینکار را با شدت بیشتری انجام خواهد داد. دنیا به کودک شما رحمی نمی‌کند.
بسیارخب حالا که می‌دانیم انضباط اهمیت دارد، بهتر است درباره‌ی نجوه‌ی اجرای آن حرف بزنیم. به گفته‌ی کتاب، انضباط دو اصل دارد: محدود کردن قوانین و به کار بردن کمترین فشار لازم برای اعمال قانون.
قوانینی بگذارید که اولا محدود باشند و دوما باعث شوند که کودکتان نزد همه‌کس محبوب شود و همه از حضورش لذت ببرند. مثال‌های کتاب: لگد نزن، گاز نگیر، اسباب بازی‌هات رو تقسیم کن و … .
و اما وقتی قوانین را وضع کردید، بفهمید کمترین میزان فشار برای اینکه کودکتان از آنان پیروی کند چیست.
 شاید یک نگاه خشم‌آلود کافی باشد، یا یک اخطار. اگر خیلی بچه سرکش بود، یک ضربه‌ی کوچک با سر انگشت‌ها به پشت دست آن‌ها می‌تواند چوابگو باشد.
خیلی هم می‌شنویم که تنبیه بدنی جایز نیست؛ جمله‌ای بسیار کلیشه‌ای. بسیار خب پس جواب کودکی که دست از فرو کردن جنگالش در پریز برق بر نمی‌دارد چیست؟ باید هرچه زودتر جلوی کودک را بگیرید زیرا تاخیر می‌تواند زیان‌بار باشد.
بله درست است، پدر و مادر بودن مسئولیت بسیار سنگینی‌ست و نیاز به صبر و زمان زیادی دارد. اما به یاد داشته باشید که اگر از زیر این مسئولیت شانه خالی کنید و آنرا به فرد دیگری واگذار کنید، قطعا آن فرد این مسئولیت را خشن‌تر انجام خواهد داد.
پدر و مادر باید با هم هماهنگ عمل بکنند و همچنین میزان تحمل خود را بسنچند تا برای آن راه‌حل خوبی دریابند.
در کلام آخر، وظیفه‌ی پدر و مادر تربیت فرزندی مسئولیت‌پذیر و دوست داشتنی است که همیشه از طرف همسالان و بزرگترها مورد توجه قرار می‌گیرد و به دنبال احترام دیگران و شادی پدر و مادرش باشد.

چنین کودکی است که می‌تواند در آینده برای جامعه مفید باشد.

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.