admin 1400 مهر 27 بلاگ

مقایسه سریال ویچر با کتاب ( فصل اول – قسمت اول)

Blog image
دختر شکل یک دختر معمولی بود. او موی کوتاه بور داشت که بد اصلاح شده بودند و لباس مردانه چرمی پوشیده بود.
سنش به سختی به بیست می‌رسید؛ ولی ویچر می‌دانست که او یک هیولا است.
ویچر شمشیر به دست آماده بود و روبرو دختر ایستاده بود.
دختر لبخندی زد و گفت:{ دلم برات می‌سوزه ویچر. تو همیشه می گفتی که با انسان‌ها کاری نداری و فقط برات کشتن هیولاها و سکه مهمه. اما الان این قانون رو داری زیر پا می‌ذاری.}
ویچر دندان‌قروچه‌کنان گفت:{ قانون من اینه که اگه هیولایی رو دیدم بکشم. و واقعا شما انسان‌ها می‌تونین بدتر از صدها هیولا باشین. حالا می‌خواین یه دختر جوون باشین یا مرد بالغی که تا یه آدم نکشه، شب خوابش نمی‌بره}…

مقدمه

سریال “ویچر” در سال ۲۰۱۹ بر روی “نتفلیکس” پخش شد.
فیلمنامه‌ی سریال، بر اساس کتاب‌های ویچر نوشته شده است.
این سریال تا حد قابل‌قبولی به کتاب‌ها وفادار بوده البته مانند تمام اقتباس‌هایی که از روی کتاب می‌شود، این سریال تغییراتی داشته است.
در این نوشته قصد دارم تغییراتی که قسمت اول سریال ویچر در فصل اول نسبت به منبعش داشته است را بررسی کنم؛ البته فقط خط داستانی گرالت را.
خط داستانی گرالت در قسمت اول، داستان “شر کمتر” در کتاب “ویچر آخرین آرزو” را به تصویر می‌کشد.
داستانی تاثیرگذار با شخصیت‌های مختلف و پیچیده.
قطعا طرفدارهای کتاب از این قسمت لذت خواهند برد و برای مخاطب جدید، این داستان گیراست. 
گرالت

خطر اسپویل: داستان قسمت اول سریال ویچر ( فصل اول ) و داستان “شر کمتر” از کتاب ویچر آخرین آرزو در ادامه مطلب اسپویل خواهد شد!

در ابتدای سریال، گرالت را می بینیم که یک هیولا به نام “کیکیمورا” را شکار می‌کند.
ما می‌دانیم که در کتاب، گرالت برای گرفتن پول در ازای کشتن کیکیمورا به شهر “بلاویکن” می‌رود؛ اما در کتاب ما شکار شدن کیکیمورا توسط گرالت را نمی‌خوانیم.
نشان دادن شکار شدن کیکیمورا، آغازی هیجان‌انگیز برای سریال است. 
کیکیمورا
اولین تغییر داستان قسمت اول نسبت به کتاب، ملاقات گرالت و “رنفری” در مسافرخانه است.
در کتاب گرالت برای حرف زدن و ملاقات رنفری به آن مسافرخانه می‌رود اما در سریال، گرالت خیلی اتفاقی رنفری را ملاقات می‌کند که تاثیر مهمی در روند داستان دارد.
رنفری
این بخش که گرالت اتفاقی رنفری را ملاقات می‌کند، داستان را کمی نسبت به کتاب غیرمنطقی می‌کند.
یعنی اگر گرالت رنفری را در سریال اتفاقی ملاقات نمی‌کرد، هیچ اتفاقی نمی‌افتاد و اصلا این داستان شکل نمی‌گرفت؟
یک تغییر مهم در قسمت اول، مکالمه گرالت با “ماریلکا”، دختر “کالدیمن” است.
در کتاب، گرالت پیش کالدیمن می‌رود تا کیکیمورا بهش بفروشد اما در سریال، گرالت با ماریلکا هم‌صحبت می‌شود که در نگاه اول تغییر مهمی نیست اما در اواخر قسمت، تاثیر این تغییر نمایان می‌شود؛ البته ماریلکا در کتاب بود ولی نقشش در حد نِق زدن بود!
در داستان کتاب، گرالت و کالدیمن برای فروختن کیکیمورا به جادوگر شهر، “استرگوبور”، همراه می‌شوند.
اما در سریال ماریلکا برای استرگوبور کار می‌کند و کیکیمورا را بهانه می‌کند تا گرالت را پیش استرگوبور ببرد.
در کتاب کاملا شانسی این دو با یکدیگر ملاقات می‌کنند.
این تغییر، تغییر خوبی است و داستان را منطقی‌تر می‌کند.
درست است که سرنوشت در کتاب ویچر تاثیر زیادی دارد اما قطعا منطق، داستان را باورپذیرتر می‌کند.
البته یک تغییر کوچک دیگر هم در این بخش وجود دارد: گرالت و استرگوبور در کتاب یکدیگر را از قبل می‌شناختند اما در سریال برای بار اول یکدیگر را ملاقات می‌کنند.
استرگوبور
یک نکته قابل‌توجه در قسمت اول، این است که شخصیت کالدیمن را کامل حذف کرده‌اند که به خودی خود این تغییر موردی ندارد اما این حذف، باعث به وجود آمدن سوراخ فیلم‌نامه‌ای در قسمت اول شده است:
در کتاب، گرالت برای گذراندن شب به خانه کالدیمن می‌رود که رنفری به آنجا می‌رود و با گرالت حرف می‌زند اما در سریال گرالت شب به جنگل می‌رود.
 کالدیمن کتاب به گرالت درباره قضیه “اولتیماتوم”( گروگان‌گیری شهروندان و باج‌گیری از شهردار که یکی از افراد رنفری، در آن حضور داشت) توضیحاتی می‌دهد که گرالت متوجه می‌شود رنفری او را فریب داده است و قصد دارد مردم را در بازار قتل عام کند.
پس برای اینکه جلوی او را بگیرد، به بازار می‌رود و با او درگیر شده و او را می‌کشد.
در سریال، گرالت در جنگل ناگهان از خواب بیدار می‌شود و بی‌دلیل به جنگ با رنفری می‌رود که قطعا تغییر نقش کالدیمن به ماریلکا، باعث به وجود آمدن این مشکل در قسمت اول شد.
مبارزه گرالت و رنفری
(البته این سوراخ فیلمنامه‌ای خیلی در سریال مشخص نیست و شاید اصلا قبل از خواندن این مطلب، نمی‌دانستید چنین سوراخ فیلمنامه‌ای در قسمت اول وجود دارد و به آن دقت نکرده بودید.
یک مسئله در سریال هوشمندانه بود؛ به این جمله استرگوبور در کتاب توجه کنید:
{ …دخترا همیشه می‌مردن، چون خیلی سریع بی‌احساس و دلمرده می‌شدن و دیگه غذا نمی‌خوردن… ولی نکته جالب این بود که کمی قبل از اینکه بمیرن، نشونه هایی از یه جور استعداد غیب‌گویی از خودشون بروز می‌دادن؛ مدرک دیگه ای که ثابت می‌کنه اونا جهش‌یافته بودن.}
در کتاب رنفری قبل از مرگش هیچ پیشگویی‌ای نکرد اما در سریال، فیلمنامه‌نویس زیرکانه از این قضیه استفاده می‌کند.
به طوری که در سریال، رنفری قبل از مرگ، درباره “سیری” به گرالت می‌گوید؛ سیری‌ای که هنوز به دنیا هم نیامده بود و چون خط داستانی قسمت اول درباره گرالت و سیری است، این پیشگویی ارتباط گرالت و سیری را بهتر نشان می‌دهد و در پایان فصل اول هم نقش مهمی دارد.

جمع‌بندی

خط داستانی گرالت در قسمت اول، توانست منظور و فلسفه داستان شر کمتر را به خوبی نشان دهد. تغییرات خیلی اساسی نبودند و قسمت اول بسیار به منبع وفادار بوده است که این قسمت را قسمتی دیدنی می‌کند.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.