۳ دلیل برتری علم بر تجربه شخصی

چرا علم اهمیت دارد؟
در دنیای علم، نظریهها اهمیت به خصوصی دارند. دانشمندان سعی میکنند با نظریهپردازی، به دادهها و اطلاعات چهارچوب داده و آنها را سادهسازی کنند. البته فقط دانشمندان نیستند که از نظریه استفاده میکنند. همهی ما در طول روز مدام نظریهپردازی کرده و سعی میکنیم به مشاهدات خودمان نظم دهیم.
در ادامه قرار است تفاوت بین روش دانشمندان و خودمان را بررسی کرده و دلیل بیاوریم که چرا به نظریه دانشمندان باید بیشتر از خودمان اعتماد کنیم.
نظریه چیست؟
نظریه، چهارچوبی است که به ما کمک میکند دادههای تجربی را به صورت معنیدار ساده کرده و شرح دهیم. در حقیقت سعی دارد به اطلاعات نظم داده و آنها را در یک الگو قرار دهد. اساس علم، ایجاد نظریه است.
احتمالا شما هم شنیدهاید که برخی از افراد برای زیر سوال بردن یک نظریه علمی، با لحنی تحقیرآمیز میگویند: ((این فقط نظر یک شخص است)). آنها میخواهند با این روش اعتبار آن را زیر سوال ببرند.
این افراد درک درستی از یک نظریه علمی ندارند و فکر میکنند آنها فکر میکنند “نظریه رسمی” یا همان علمی، یک باوری است که یک دانشمند دارد و نباید بیش از یک عقیده آن را جدی گرفت.
این درست است که اگر نظریهای شواهد محکمی پشتش نباشد، یک حدس و گمان است و باید با تردید آن را مطالعه کرد اما نوع رسمی آن توسط مدارک معتبری پشتیبانی میشود.
یک مثال خوب برای نظریه رسمی و علمی، نظریه “ژان پیاژه” است که میگوید: ((کودکان از مراحل رشدیای عبور میکنند که به رشد شناختی آنان منجر شده و کودک در هر مرحله، ویژگیهای شناختی و الگوهای فکری مختص به آن مرحله را دارد)). این عبارت، بر اساس مشاهدات پیاژه است که بارها توسط پژوهشگران دیگر آزمایش شده و مطالعات بسیاری آن را تایید میکنند.

ژان پیاژه
به نظریهای که توسط ما داده میشود و بر اساس مشاهدات و تجربیات خودمان است، “نظریه شخصی” میگوییم. ما در طول زندگی با اطلاعات زیادی مواجه میشویم که سعی میکنیم آنها را برای خودمان قابل فهم کنیم. نظریههای شخصی و رسمی از این رو که بر پایهی مشاهدات هستند، شبیهاند.
برای مثال فردی را تصور کنید که در طول زندگیاش مدام توسط دیگران مورد سو استفاده و تحقیر واقع شده است.
این فرد برای اینکه بتواند این اطلاعات را قابلفهم کرده و آینده را پیشبینی کند، به این باور میرسد که ((همهی انسانها خودخواه و سواستفادهگر هستند)). این باور یک نظریه شخصی است که توسط مشاهدات و برداشت فرد از آنها به وجود آمده است.
در ادامه به ۳ تفاوت اساسی نظریههای رسمی دانشمندان و نظریههای شخصی اشاره میکنیم.
ایرادات نظریههای شخصی
۱- کافی نبودن تعداد مشاهدات:
در نوع شخصی، تعداد افرادی که آنها را مورد بررسی قرار میدهیم بسیار محدود است و معمولا دوستان، آشنایان، خانواده و خودمان را شامل میشود.
این تعداد کم برای اینکه درباره انسانها به نتیجهای برسیم کافی نیستند.
برای مثال همان فردی که مدام توسط آدمها مورد سو استفاده قرار گرفته را به یاد بیاورید. او اگر خیلی بدشناس بوده باشد، توسط حداکثر پنجاه نفر آزار دیده است.
این پنجاه نفر برای اینکه درباره هشت میلیارد انسان روی زمین، یا حتی ساکنان شهری که در آن زندگی میکند، نتیجهگیری کند کافی نیستند و نمیتوان با مشاهده پنجاه نفر درباره میلیونها نفر حرف زد.

تصویری نمادین از نظریهپردازی
این در حالی است که در یک نظریه رسمی و علمی، تعداد بسیار زیادی از افراد گوناگون مورد بررسی و آزمایش قرار میگیرند.
برای مثال نظریه “یادگیری اجتماعی“، که میگوید رفتارهای جدید را میتوان از طریق مشاهده و تقلید از دیگران یاد گرفت، توسط “آلبرت باندورا” بر روی هزاران نفر از جمله کودکان آزمایش شده است.
از آنجایی که نظریههای رسمی توسط تعداد مشاهدات و اطلاعات گستردهتری پشتیبانی میشوند، جامعتر هستند و ما برای توضیح و پیشبینی رفتار انواع بیشتری از آدمها، میتوانیم از آنان استفاده کنیم. نوع شخصی توسط این تعداد پشتیبانی نمیشود.
۲-تحریف اطلاعات توسط سوگیریها:
هنگامی که رفتارهای خودمان و دیگران را مشاهده میکنیم، برداشتی در ذهن ما شکل میگیرد.
این برداشت معمولا توسط ترسها، امیال و ارزشهای ما تحریف شده است و ما واقعیت را به آن شکلی که واقعا هست نمیبینیم و دچار سوگیری میشویم.
همچنین ما فقط به مدارکی توجه میکنیم که باورهای قبلی را ما را تایید کنند و مدارکی که آنها را رد میکنند را نادیده میگیریم (سوگیری تایید).
مثلا زنی ممکن است باور داشته باشد که تمام مردان خودخواه هستند چراکه شوهرش به نیازهای او توجه نمیکند.
اولین سوگیری میتواند این باشد که این خانم فقط زمانهایی که شوهرش به او توجه نمیکند را میبیند و دیگر زمانهایی که به او محبت میکند را فراموش میکند.
ممکن است بگویید شاید واقعا شوهرش هیچوقت به او توجه نمیکند، که این خیلی بعید است، اما اگر هم اینطور باشد، این زن به قدری تحت تاثیر خشمی که به شوهرش دارد قرار گرفته است که مردان دیگر که به همسرهایشان بسیار توجه میکنند را نمیبیند و فقط شوهر خودش و مردانی را میبیند که سرد و به اصطلاح بیعاطفه هستند.
اما یک دانشمند متعهد به علم، تربیت شده است تا میزان این سوگیریها را به حداقل برساند و به صورتی بیطرف به دادهها نگاه کند.
قطعاً نمیتوانیم از یک دانشمند که یک انسان است انتظار داشته باشیم هیچگونه سوگیریای نداشته باشد اما تفاوت یک دانشمند با یک فرد عادی، آگاهی او از این سوگیریها و تلاشش برای به حداقل رساندنشان است.
“هانس آیزنک” روانشناسی بود که گفت برونگراها بیشتر از درونگراها به دنبال تحریکات و هیجانات خارجی میگردند.
در ادامهی تحقیقات و همچنین نقدهایی که به این حرفش وارد شد، نقدهایی مثل اینکه بسیار ساده است و نمیتواند تمام جنبههای انسان را در بر بگیرد، هانس آیزنک به این نتیجه رسید که نظریهاش محدودیتها و ایراداتی دارد و تلاش کرد آنان را اصلاح کند.

هانس آیزنک
میبینیم که دانشمندی مانند هانس آیزنک حداقل تعصب را دارد و وقتی با دادههایی مواجه میشود که نظریهاش را به چالش میکشند، آنها را نادیده نمیگیرد بلکه به صورت بیطرفانه آنها را بررسی کرده و در صورت لزوم حرفهایش را اصلاح میکند.
۳-عدم آزمونپذیری:
یکی دیگر از مشکلات نظریههای شخصی، این است که در معرض تکرار قرار نمیگیرند.
معمولاً اتفاقی میافتد و ما از آن نتیجهگیری کرده و فرض میکنیم درست برداشت کردهایم. اتفاقاتی که باعث این نتیجهگیری شدهاند را نمیشود تکرار کرد و آنها را آزمود.
مثلا وقتی شب مهمانی داریم و فردایش یکی از ظروف خانهمان میشکند، ممکن است این دو اتفاق را به یکدیگر ربط بدهیم و بگوییم که آمدن آن مهمان به شکسته شدن ظرف ربط دارد.
از این اتفاق به این باور میرسیم که برخی افراد باعث بدشگونی میشوند و حسادتشان بر دنیای بیرون تاثیر میگذارد.
این شیوهی نظریهپردازی علاوه بر دو ایراد قبل، این مشکل را هم دارد که معمولا توسط فرد بیطرف دیگری آزمایش نمیشود.
نظریههای علمی معتبر بارها آزمون خود را پس دادهاند و توسط دانشمندانی علاوه بر کسی که نظریه را ارائه کرده، مورد آزمایشهای مکرر قرار گرفتهاند و درستی آنها ثابت شده است.
به این شکل سوگیری هم به حداقل خود میرسد چراکه دانشمندان دیگر موضعی در برابر آن نظریه ندارند چراکه از خودشان نیست.
نظریه “رشد روانی-اجتماعی” که توسط “اریک اریکسون” مطرح شد، بارها توسط محققان و پژوهشگران دیگر مورد بررسی قرار گرفت.
اگرچه انتقاداتی به برخی از جنبههای آن وارد شده اما موضوع اصلی که میگفت رشد شخصیت بر اساس تجربیات اجتماعی در طول زندگی شکل میگیرد، توسط این آزمایشات تایید شدهاند.
نکتهای مهم درباره نظریههای رسمی
هر نظریه رسمیای در ابتدا شخصی بوده است. نظریهپرداز در ابتدا بر اساس تجربیات شخصی یا شهود خود، نظریهای در ذهنش شکل میگیرد؛ دقیقا مانند ما.
اما تفاوتش با ما این است که در ادامه سعی میکند این نظریه شخصی را در معرض آزمایش قرار دهد و بدون هیچ تعصبی، روی انسانهای مختلفی آن را آزمایش کند. به این شکل نظریه شخصی تبدیل به رسمی میشود.
همچنین درست است که یک نظریه علمی قابل اتکا باید سه ویژگیای که گفتیم را دارا باشد اما این به این معنا نیست که تمام نظریههایی که در دنیای علم مطرح شدهاند، دارای این ویژگیها هستند.
نظریه “رشد روانی-جنسی” که توسط پایهگذار مکتب “روانکاوی” یعنی “زیگموند فروید” مطرح شد، مورد انتقادات بسیاری قرار گرفت.
برای مثال ایدههای فروید بر اساس بررسی بالینی مراجعانش بود که تعداد محدودی از طبقه ثروتمند بودند که این تعداد برای تعمیم برداشتهایش به تمام انسانها به هیچعنوان کافی نبودند.
تعصب فروید بین مطالعهکنندگان روانشناسی معروف است. فروید بسیار بر روی نظریههایش تعصب داشت و وقتی مورد نقد واقع میشد، موضع تدافعی میگرفت و آن بیطرفیای که باید داشته باشد را نداشت و این نقد دیگری است که به روششناسی فروید وارد شده است.
فروید تاثیر عمیقی بر علم روانشناسی گذاشت و حرفهایش بسیار مهم هستند اما در طول سالها توسط روانشناسان، متفکران و فیلسوفان بسیاری مورد نقد قرار گرفته است. خصوصا این نقدها به سمت شیوهی نظریهپردازی فروید و آزمونناپذیر بودن برخی از ایدههایش بودهاند.
برای آشنایی بیشتر با زندگی فروید و نظریاتش، مقالهی “داستان زندگی فروید از کودکی تا مرگ” را مطالعه کنید.
نتیجه
برای فهم و پیشبنی جهان، تجربیات شخصی و برداشتهای ما کافی نیستند. دادههای علمیای که بارها آزمایش شده و از آن سربلند بیرون آمدهاند و روی افراد زیادی آزمایش شدهاند بهترین وسیلهی ما برای شناخت جهان هستند.
درست است که هیچوقت با قاطعیت نمیتوانیم بگوییم یک نظریه صد در صد درست است، خصوصا در علم روانشناسی، اما این نظریهها بسیار بهتر از نظریههایی هستند که ما در طول روز بر اساس مشاهدات محدود خود مطرح میکنیم.
در نتیجه تکیه کردن بر نظریههای علمی، بسیار منطقیتر از تکیه کردن بر نظریههای شخصی است.
منبع: کتاب “نظریههای شخصیت” از “دوان پی.شولتز” و “سیدنی الن شولتز”/ فصل اول صفحات ۵۱، ۵۲ و ۵۳، ویراست دهم ۲۰۱۳، چاپ پنجاه و سوم پاییز ۱۴۰۳، با ترجمه یحیی سید محمدی، انتشارات ویرایش
همچنین بخوانید:
دیدگاهتان را بنویسید